سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند ـ تبارک و تعالی ـ، خُنَک کردن جگر تفته را دوست دارد . هرکه جگری تفته را آب بنوشاند، چه [متعلّقبه] چارپایان باشد یا جز آن، خداوند، در آن روزی که سایه ایجز سایه او نیست، بر او سایه افکند . [.امام باقر علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :5
بازدید دیروز :14
کل بازدید :134922
تعداد کل یاداشته ها : 154
103/1/30
4:54 ص
دکتر یاسر سبحانی فرد، 31 اردیبهشت 91
تاریخ انتشار : یکشنبه 31 اردیبهشت 1391 ساعت 09:30
هنوز تا انتخابات ریاست جمهوری یازدهم بیش از یک سال باقی است اما سیر مختصری در تیتر روزنامه ها و برخی سایتها حکایت از شروع بسیار زود هنگام این بحث در محافل اصلاح طلبی دارد.

"چراغ سبز اصلاح طلبان به پاستور .لبخند اصلاح طلبان به انتخابات ریاست جمهوری. جلسه خاتمی با هاشمی در مورد انتخابات و غیره"

 عجله این گروه در باز کردن  بحث ریاست جمهوری آنجا نمود پیدا می کند که یک ناظر بیرونی با هر منطقی که می نگرد نه تنها نمی تواند این شروع زود هنگام را توجیه کند بلکه از اساس با اصل ورود اصلاح طلبان به این بحث دچار مشکلات منطقی می شود. این نوشتار سعی می کند هم از دید اصلاح طلبی و هم از دید حاکمیت نظام جمهوری اسلامی به موضوع ورود اصلاح طلبان به انتخابات ریاست جمهوری سال 1392  نگریسته و آن را مورد کنکاش  قرار دهد.

الف ) ورود اصلاح طلبان از منظر  اصلاح طلبی
اصلاح طلبان با عملکرد سیاسی بروز داده خود در انتخابات سال 1388  با دو پاسخ مکمل برای یک سوال اساسی روبرو هستند که به نظر می رسد پاسخ آنها به این سوال هر چه باشد منطقی برای ورود آنها به انتخابات وجود نخواهد داشت. این سوال این است:

 شما اصلاح طلبان در ادعای تقلب در انتخابات سال 1388  راستگو بودید یا دروغگو؟ "
پاسخ اول: ما در ادعای تقلب راستگو بودیم
در صورتی که اصلاح طلبان فارغ از وجود و یا عدم وجود دلیل ادعا کنند که به راستی ادعای تقلب را مطرح نموده و هنوز هم به این اعتقاد خود قراردارند آنگاه این سوال پیش می آید که آیا نسبت به سال 1388 چیزی عوض شده؟ آیا وزارت کشوری که اجرای انتخابات بر عهده اوست تغییر ماهیت داده؟ آیا شورای نگهبان که ناظر انتخابات بود تغییر ماهیت داده؟آیا قانون انتخابات عوض شده؟آیا رهبری نظام سیاسی راجع به فصل الخطاب بودن این سه رکن تغییر موضوع داده است؟

 با اندک آگاهی سیاسی همگان می دانند که در این ارکان تغییری رخ نداده است پس ذهن پرسش گر دوباره این سوال را مطرح می کند که:

وقتی شرایط همان شرایط گذشته است به چه دلیل بحث انتخابات را شروع کرده و حتی در این موضوع از اصولگرایانی که با این موضوعات مشکلی ندارند چندین ماه به پیش افتاده اید؟آیا اگر دوباره انتخابات با همان ارکان برگزار شود و شما در انتخابات بازنده شوید نتیجه را می پذیرید؟اصلا چرا حکومتی که یک بار به زیان شما تقلب انجام داده  نمی بایست بار دیگر تقلب را تکرار کند و شما را بازنده اعلان نکند؟ آیا این ضرب المثل بر گرفته از منطق که آزموده را آزمودن خطاست برای شما کاربردی ندارد؟ بر فرض که نظام جمهوری اسلامی به اصلاح طلبان  اجازه شرکت در انتخابات را بدهد آنگاه ایشان چگونه خیل طرفداران خود را برای شرکت دوباره در انتخابات نظامی متقلب بسیج و توجیه خواهند کرد و آنها را نسبت به صداقت خود مطمئن می سازند؟

پاسخ دوم : ما در ادعای تقلب دروغگو بودیم؟
این پاسخ همان پاسخ مورد نظر اصولگرایان خام اندیشی است که می گویند اصلاح طلبان برای ورود به انتخابات باید با گفتن این جمله و عذر خواهی از مردم و نظام گذشته خود را تطهیر کنند. به دلایل مختلف واضح و مبرهن است که چنین پاسخی تنها یک آرزوی کودکانه است که عده ای در سر می پرورانند چرا که در این حالت اصلاح طلبان باید عدم صداقت خود را فریاد زده و خود تشت رسوایی خود را از بامی به بلندای آسمان بر زمینی سر بکوبند و این یعنی خودکشی سیاسی. اصلاح طلبان با دادن این پاسخ هم طرفداران خود را ازدست می دهند و هم اتفاقا به حاکمیت جمهوری اسلامی  مشروعیت کامل برای جلوگیری از ورود آنها به انتخابات  و حتی محاکمه برای اعترافی بس خسران بار می دهند و در صورتی هم که عدم ورود و یا محاکمه اتفاق نیفتد اصولگرایان به راحتی این عدم صداقت را استراتژی پیروزی خود برای چندین سال آینده قرار خواهند داد.بنابراین همانطور که دیده می شود پاسخ دوم اگر آنها را رسما و مشروعا (حتی از دید طرفداران خود) دچار محاکمه نکند مقدمه حذف منطقی و دایمی آنها را از صحنه سیاسی رقم خواهد زد.


ب ) ورود اصلاح طلبان از منظر حاکمیت جمهوری اسلامی
حاکمیت نظام جمهوری اسلامی نیز  در مورد حضور اصلاح طلبان در انتخابات دچار تناقضاتی خواهد شد.چرا که باز می توان همان پرسش را از حاکمیت پرسید و به طور منطقی یکی از دوپاسخ گفته شده را شنید.

در صورتی که حاکمیت بخواهد جواب مثبت به ادعای تقلب سال 1388 بدهد مانند حالت دوم اصلاح طلبان با بحران صداقت روبرو شده و به خودی خود راه را برای عدم مشروعیت خود باز خواهد  نموده و بنابراین همانطوری که اصلاح طلبان هیچگاه اقرار به درغگو بودن خود نخواهند کرد حاکمیت نیز ( حتی در صورت راست بودن ادعای تقلب سال 88 ) اقرار به راستگو بودن اصلاح طلبان نخواهد نمود.بنابراین تنها جواب حاکمیت دروغگو بودن اصلاح طلبان است که در این صورت نیز عقل منطقی این نظام سیاسی حکم می کند که حاکمیت به اصلاح طلبان اجازه ورود به انتخابات را ندهد چرا که در این صورت این سوال پیش می آید که اگر این گروه دوباره در انتخابات شرکت کرد چه تضمینی وجود دارد که دوباره ادعای تقلب نکرده و کشور را دچار بحران نکند؟ و اصولا ورود اصلاح طلبان به قدرت چه فایده ای برای حاکمیت دارد؟آیا شرکت دادن گروهی که همیشه خود را پیروز قطعی انتخابات می داند و در صورت شکست بهانه های مختلف صورت می دهد چه فایده ای جز القای عدم اعتماد برای نظام دارد؟ آیا پذیرفتن دوباره اصلاح طلبان در انتخابات بدون هیچ تغییر نگرشی راجع به انتخابات به دیگر کاندیداهای آینده این علامت را نمی دهد که اگر شکست خوردید با چند میلیون طرفداری که دارید میز بازی را به هوا بلند کنید چرا که هیچ آسیب و گزندی به آینده سیاسی شما وارد نخواهد شد؟ همچنین چه تضمینی وجود دارد که اصلاح طلبان در صورت شکست حوادث سال 88 را تکرار نکرده و در صورت پیروزی به فکر پیچیدن طومار حاکمیت و این بار به بهانه در اکثریت بودن نباشند؟

نتیجه
1-     ادعای سال 88 قربانگاه تفکر گروهی در برابر منفعت شخصی و دید کوتاه مدت
 ادعای تقلب در انتخابات سال 88 در واقع انتحاری بسیار بزرگ برای تفکر اصلاح طلبی به شمار می رفت. ریسک پذیری و محاسبات غلط بزرگان اصلاح طلب در گرفتن امتیاز از حاکمیت جمهوری اسلامی موجب شد تا پیوستن اکثریت قریب به اتفاق بدنه اصلاح طلبی به ادعای تقلب موجب سوخت فرصتهای آتی این جریان در انتخابات آینده شود.در واقع ادعای تقلب سال 88 برای جلوگیری از تمام شدن اعتبار  نامزد اصلاح طلبان صورت گرفت نه برای جلوگیری از تمام شدن اصلاح طلبی.

این آقای موسوی بود که با شکست در این انتخابات تمام می شد ولی یک گروه سیاسی و فکری هیچگاه با یک شکست تمام نمی شود .  ادعای تقلب شاید موجب شد  در ذهن طرفداران اصلاح طلبی آقای موسوی تمام نشود ولی موجب تخریب شدید فرصتهای آتی اصلاح طلبان شد.

اگر اصلاح طلبان تمام شدن و خراب شدن آقای موسوی را بر تمام شدن و تخریب آینده اصلاح طلبی اولویت می دادند شاید در سال 92 و اگر هم نشد روزی دیگر می توانستند دوباره به قدرت بازگردند ولی انتخاب اشتباه و دید کوتاه مدت در آن برهه زمانی و البته پذیرفتن ریسک و حرص پیروزی در برابر نظام آنها را دچار زحمتهای منطقی امروز نمود. اگر اصلاح طلبان به آینده سیاسی خود اعتقاد داشتند چه بهتر بود مانند یونس قانونی در افغانستان عمل می کردند و لااقل همزمان هم ادعای تقلب را مطرح می کردند و هم به عنوان یک ژست سیاسی با عنوان منافع مردم و کشور خود را کنار می کشیدند تا بتوانند در انتخابات بعدی نیروی بهتر و بیشتری را جمع کنند.

2-     ضرورت کناره گیری بزرگان اصلاح طلب به بهای نجات تفکر خود
 مسئله ورود و یا عدم ورود اصلاح طلبان به انتخابات ریاست جمهوری سال 92 که اتفاقا بسیار مشتاقانه و زود هنگام متمایل به ورود به آن هستند، می تواند با یک سوال دچار زحمت شود. نتیجه واضح سوال راجع به صداقت  اصلاح طلبان در ادعای تقلب در سال 88 از سوی حاکمیت و اصلاح طلبان هر چه باشد ضرورت ورود به انتخابات از آن مستخرج نمی شود و بنابراین واضح است که ورود اصلاح طلبان با همان شمایل و همان تابلو و همان افراد سابق به انتخابات، آرزویی نشدنی و خام است.انتخابات 88 و واکنش اصلاح طلبان به آن هرچه بود پایانی بود بر حضور اصلاح طلبان با همان افراد در ساختار قدرت نظام جمهوری اسلامی . با این اوصاف اصلاح طلبان اگر به زعم خود در پی خدمت به مردم هستند می بایست صورت مسئله انتخابات 88 را از بیخ پاک کرده و مطالبات خود را با انتقال به افرادی جدید با تابلوی جدید بسپارند. با این کار آنها می توانند اگر به زعم خود تفکری ناب و منحصر به فرد برای کشور دارند با فدا کردن نام و منفعت شخصی خود تفکر خود را زنده نگه داشته و با انتقال آن به دیگران به کشور خود خدمت کنند. در غیر این صورت می بایست تعارف را کنار گذاشته، به طور کامل و رسما به اپوزیسیون (و گروهی از عوامل خود که به خارج از کشور رفته اند) پیوسته وبه انتظار 34 ساله اپوزیسیون در سقوط نظام جمهوری اسلامی ملحق شده و البته تبعات آن را نیز بپذیرند که این دیگر نه  اصلاح طلبی بلکه براندازی رسمی خواهد بود.بنابراین تلاشهای بیهوده  افرادی مثل جناب آقای خاتمی که از بزرگان اصلاح طلبان به شمار می رود ثمری برای اصلاح طلبان نداشته و آنها را بیش از پیش با تناقض سوال مهم مربوط به سال 88 درگیر خواهد نمود. جناب آقای خاتمی اگر می خواست حاصل دسترنج خود که همان اصلاح طلبی باشد نجات دهد می بایست همان ابتدا راه خود را از این مسیر جدا می کرد و سکان  قطار به زحمت ساخته شده اصلاحات را به دست جناب آقای موسوی و کروبی نمی سپرد تا آن را به راحتی به انتهای دره فنا رهنمون شوند.شاید برای افرادی مانند آقای خاتمی  تنها راه فدا کردن نام و منفعت خود برای ادامه حیات سیاسی تفکر خود باشد.

 
 

  
پیامهای عمومی ارسال شده