سفارش تبلیغ
صبا ویژن
انصاف، اختلاف را می زُداید و الفتْ پدید می آورد. [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :4
بازدید دیروز :4
کل بازدید :134672
تعداد کل یاداشته ها : 154
103/1/9
6:5 ع

 700 بسیجی در مقابل هزاران عراقی! ...  

 او از آن بالا فریاد می زد که تا عمق پل خرمشهر تا چشم کار می کند عراقی ها در خیابانها و کوچه ها همه دستهایشان بالاست! بالاخره ثمره مجاهدات و زحمات فرمانده جوان نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی به ثمر نشست. اتحاد مقدسی که صیاد به دنبالش بود محقق شده و ارتش و سپاه در ائتلافی محکم و ایمانی از فروردین ماه سال 61 جنگیدند و فتح بزرگ را برای همیشه تاریخ نصیب ایران و ایرانیان کردند. اینها روایت شیرین ترین لحظات زندگی صیاد دلهاست... "خواب از سرم پرید، خدا را شکر کردم. همه این اتفاقهای بیست و چند روز یک طرف و این دو ساعت یک طرف. ساعت 5/6 یا 7 صبح بود که به ما خبر دادند رسیدیم به اروند. دشمن آن قدر غافلگیر شده بود که بالگردش صبح زود می خواست بیاید به خرمشهر، نمی دانست که نیروهای ما آن جا هستند با خیال راحت با سقف پرواز 30 تا 0 متری داشت می آمد که یک بسیجی آر- پی- جی اش را می گیرد به سویش و آن را می زند. مثل این که با یک فیلمبردار هماهنگ کرده بود و فیلمبردار هم از این صحنه فیلم می گیرد که بعدها پخش شد. ساعت حدود 7 بود که یک دفعه دیدم شهید خرازی که محل استقرارش درست چسبیده بود به خاکریز خرمشهر، با یک هیجانی گفت که اگر من 700، 800 نفر جور بکنم اجازه می دهید بزنم به خرمشهر؟ پیشنهاد کردم صبر کنید تا بررسی کنیم. کارشناسی کردیم، دور هم نشستیم و بحث کردیم. هیچ کس نظر مثبت نداشت، چون از لحاظ تخصصی جواب نمی داد. منطقی نبود که این 700 نفر را همراه با خط مان از دست بدهیم. آمدیم به او بگوییم ستاد قرارگاه کربلا مخالفت کرده، نمی دانید با چه برخوردی به ما انگیزه داد؛ طوری صحبت می کرد انگار که او فرمانده است. دیدیم اصلاً نمی توانیم قانعش کنیم. من و سردار رضایی متقاعد شدیم که همین طوری رهایشان کنیم تا ساعت 5/7 بشود، دیدیم باز دادش درآمد. آنها رفتند و بعد با ما تماس گرفتند. گفتیم چه خبر است؟ گفتند: هر چه نگاه می کنیم عراقی ها دستها را بالا برده اند! تازه فهمیدیم منظورش چه بود. منظورش این بود که ما 700 نفر با این جمعیت انبوه چه کار کنیم. گفت اگر می شود یک بالگرد بفرستید تا ببینیم عمق اینها کجاست. یک بالگرد فرستادیم. ای کاش صدای آن خلبان ضبط می شد. او از آن بالا فریاد می زد که تا عمق پل خرمشهر تا چشم کار می کند عراقی ها در خیابانها و کوچه ها همه دستهایشان بالاست!" منبع : نرم افزار چند رسانه ای" خرمشهر، شهر مقاومت" نشر الکترونیکی شاهد


  
پیامهای عمومی ارسال شده