مقدمه
این مطلب داستان تاسف بار اتفاقات بسیاری از سازمانهای دولتی و غیر دولتی می باشد که راندمان کار در آنها به کمترین حد ممکن رسیده بطوری که پرسنل مجموعه فوق بدون هدف و صرفا بصورت سمبلیک به کار خود ادامه می دهند و خود نیز واقفند که نه تنها مفید به فایده برای سازمان بلکه برای جامعه نیز مفید نیستند .در واقع این نمونه از منکرات نوعی امر به منکر عملی در مقابل امر به معروف زبانی می باشد که در رقابت با امر به معروف پیروز است . و اما اصل مطلب
باز خورد مفسده در ادارات دولتی ( الگوپذیری پرسنل سازمان از فساد مالی مدیران )
در صورتی که رشد مادی مدیر یا مدیران ، اداره یا سازمانی با رشد سمتها و پستهای اداریشان نسبت مستقیم داشته باشد . و از طرفی ارث و میراث و موارد نادر دیگر هم شامل حالشان نشده باشد هر چند این فساد مالی از طرف سازمانهای نظارتی به اثبات نرسیده باشد . اما بر همگان مسجل باشد که رشد اقتصادی آنان از فساد مالی ، سازمان مطبوعشان می باشد و در واقع تنها در افکار عمومی پرسنل اداره متهم به فساد مالی شده باشند . و این اتهام بقدری روشن و واضح با شد که در تعاملات پرسنل با هم امکان فراهم کردن این مقدار از منافع مادی از تعدد ملک و منزل و ماشین را با حقوق ادارات دولتی غیر ممکن بدانند .
این موضوع تاثیر نامطلوب و مخربی بر روحیه مجموعه پرسنل اداری خواهد گذاشت . و افکار اکثریت پرسنل اداره را به سمت مفاسد مادی انجام شده از سوی مدیر یا مدیران فوق سوق خواهد داد . تا جایی که اداره فوق از کار آمدی خارج و به یک سازمان و اداره ناکار آمد تبدیل خواهد شد که در این صورت کاری نیز از دست مدیریت سازمان ساخته نیست و تنها چاره کار رفع مفسده ، جهت جلوگیری از تاثیرات نامطلوب آن است .
لذا در این مقاله تاثیرات فساد اداری پرسنل شاخص ( مدیران ادارات ) بر سایر پرسنل بدور از محکوم شدن و یا نشدن فرد خاطی در نهادهای نظارتی را مورد بررسی قرار می دهیم که در این راستا پرسنل اداره به چهار گروه ذیل تقسیم بندی می شود .
1 – مدیران همسطح شخص دارای فساد مالی و همچنین پرسنلی که پستهای مناسبی داشته و دستشان به جائی بند ، و یا راه سوء استفاده برایشان فراهم است با متوجه شدن بی تفاوتی حراست و مدیر مافوق در عدم برخورد با مفسده به تاسی از این موضوع سعی در انجام عمل مشابه می نمایند. و رقابت در جهت فساد اداری در آن سازمان برقرار می شود .
2- پرسنل با سمتهای پایین مانند پرسنل خدماتی و راننده که توان رقابت انجام فساد مالی را ندارند علاوه بر از دست دادن انگیزه کاری باعث از بین بردن انگیزه کاری سایرین نیز می شوند .
3- کارمندان عادی سازمان که امکان سوء استفاده از فرصتهای شغلی در مقیاس کمتر برایشان فراهم است . اما تمایلی به اینکار ندارند . تمایل به خدمت در چنین سازمانی نیز در آنها کشته شده و در مقابل اهداف سازمان بی تفاوت شده و در مسیر فسیل شدن قرار می گیرند. این افراد در صورتی که به مقابله با مفسده بر آیند در صورت عدم حمایت گام سریعتری در جهت منزوی شدن خود برداشته اند
4- و اما دسته چهارم گروه اقلیتی از پرسنل سازمان که معمولا کارمندان متعهد و معتقد و دلسوز اداره در این گروه جای دارند . افرادی هستند که فارغ از این رقابتهای مفسده انگیز و بدور از آلوده شدن در دام وسوسه های مادی سعی در کسب روزی حلال دارند و از عواقب روزی حرام واهمه دارند بنابراین با علم به توانایی انجام سوء استفاده از فرصت های شغلی هیچگاه در مسیر رقابت منفعت طلبی قرار نگرفته و متاثر از مفسده ایجاد شده در سازمان نمی شوند . این افراد همچنان با انگیزه و پشتکار و بدون دلسردی به کار خود ادامه می دهند . هر چند این گروه نیز ممکن است به مقابله با فساد اداری ترغیب شوند که در این صورت آنان نیز مانند گروه قبل به جهت عدم حمایت منزوی و به جمع دسته سوم می پیوندند .
نوشته شده توسط : عباسی کیسمی
«اولین کسی که نقش و جایگاه ممتاز بانوان را درک کرد و زمینه ساز نقش آفرینی برجسته زنان در عرصه های مختلف شد امام بزرگوار بود، همچنان که آن امام اولین کسی بود که جایگاه مردم و تأثیر حضور آنان را درک کرد.»
اگر زنان مسلمان حضوری پررنگ و سرنوشت ساز در تداوم حرکت های انقلابی و موج مواج بیداری اسلامی دارند کارشناسان و تحلیلگران اذعان می کنند این حضور متأثر و برگرفته از نقش زنان در پیروزی انقلاب اسلامی ایران است. جای تأمل و درنگ است که این حقیقت و واقعیت غیرقابل انکار را حتی مدت ها پیش بنیاد آمریکایی کارنگی (CARNEGIE ENDOWMENT) از مراکزی که پروژه جنگ نرم و براندازی را پیگیری می کند به میان می آورد و می نویسد: «زنان اسلام گرا به عنوان علامت و نشانه ای از احترام جدی به نقش زنان در ایران، این عبارت معروف آیت الله ]امام[ خمینی را تکرار می کنند که زنان نماینده و تشکیل دهنده نیمی از جامعه و مسئول تعلیم و تربیت نیم دیگر آن هستند.»
«غربی ها، بحث زن را با شدت مطرح می کنند اما اسمی از خانواده نمی آورند چرا که بحث خانواده از نقاط ضعف بارز آنهاست.»
آنهایی که «زن» را به ابزاری برای شهوت رانی «مرد» تبدیل کرده اند و نگاه شان به «زن» در حد یک کالا و یا مانکن است جمهوری اسلامی ایران را به نقض حقوق زنان متهم می کنند و بر ضد او پرونده به اصطلاح حقوق بشر می گشایند؟!
حق پایمال شده زنان در غرب
1- «نفوذ ایران در معادلات منطقه ای و فرامنطقه ای» و «قدرت نرم ایران» از جمله عبارات و کلید واژه هایی بوده است که طی یکسال گذشته بارها و به کرات از سوی مقامات، کارشناسان و رسانه های غربی و صهیونیستی تکرار شده است. تکراری که آنها در مقام «هشدار» - بخوانید هراس و واهمه- به زبان آورده و از رسانه ای کردن آن ابایی نداشته اند تا از الگوی جمهوری اسلامی در تحولات منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا جلوگیری نمایند و حتی تلاش ها و مجموعه تحرکات شان را به سمتی سوق دهند که این الگو را مخدوش کنند.
بنابراین هر چه تحولات منطقه رو به جلو حرکت کرد مقامات رژیم صهیونیستی از شیمون پرز تا نتانیاهو و لیبرمن عجزآلود به سخن آمدند که موج انقلاب ها و ناآرامی ها متأثر از انقلاب اسلامی 1979 است و باید جلوی آن را گرفت. جالب است که حتی رسانه های صهیونیستی عمق این اتفاقات و انقلابات ملت های مسلمان را در راستای گسترش «نفوذ ایران» در برابر «هژمونی آمریکا» ارزیابی کرده و جروزالم پست در تلویحی نزدیک به تصریح اشاره می کند که ایالات متحده قادر نیست قدرت و نفوذ ایران برای هژمونی منطقه ای را متوقف کند. بارها «فارین پالیسی» و «هافینگتون پست» مقوله «قدرت نرم ایران» را طی گزارش هایی به پیش می کشند و حتی اگر مؤسسه ای مثل «بروکینگز» سعی می کند در بحبوحه تحولات منطقه خاورمیانه برای کاستن از تأثیرپذیری انقلاب اسلامی به مقایسه شرایط کشورهایی مثل تونس و یمن و... با ایران بپردازد در نهایت اذعان می کند ساختار و موقعیت ایران متفاوت است و در این کشور براندازی غیرممکن است.
تلاش «سی ان ان» نیز برای اینکه ایران را در صف کشورهایی قرار دهد که انقلاب ها و قیام های منطقه ای به آن سرایت می کند ناکام می ماند و این شبکه انگلیسی زبان در گزارش خود به «قدرت نرم ایران» اشاره می کند و خاطرنشان می نماید: «مردمی در ایران هستند که جان شان را برای آیت الله خامنه ای کف دست گرفته اند...».
اشاره به نمونه هایی از این دست مثنوی هفتاد من کاغذ خواهد بود ولی آنچه حائز اهمیت است و حتی رسانه ها و ناظران غربی نیز نمی توانند آن را انکار نمایند الگوپذیری ملت های مسلمان از ایران اسلامی در فرآیند انقلاب ها و قیام های اخیر در بستر بیداری اسلامی است.
اینجاست که اگر در میدان التحریر مصر شعار «لاشرقیه و لاغربیه، اسلامیه اسلامیه» سر می دهند ناظران خارجی نیز اعتراف می کنند این شعار معطوف به شعار انقلاب اسلامی در 1979 است که؛ «نه شرقی، نه غربی؛ جمهوری اسلامی» و یا اگر سفارت رژیم صهیونیستی در قاهره به تسخیر جوانان مصری درمی آید باز همه تسخیر سفارت آمریکا در تهران در 32 سال پیش را به خاطر می آورند.
و در همین خط، اگر زنان مسلمان حضوری پررنگ و سرنوشت ساز در تداوم حرکت های انقلابی و موج مواج بیداری اسلامی دارند کارشناسان و تحلیلگران اذعان می کنند این حضور متأثر و برگرفته از نقش زنان در پیروزی انقلاب اسلامی ایران است. جای تأمل و درنگ است که این حقیقت و واقعیت غیرقابل انکار را حتی مدت ها پیش بنیاد آمریکایی کارنگی (CARNEGIE ENDOWMENT) از مراکزی که پروژه جنگ نرم و براندازی را پیگیری می کند به میان می آورد و می نویسد: «زنان اسلام گرا به عنوان علامت و نشانه ای از احترام جدی به نقش زنان در ایران، این عبارت معروف آیت الله ]امام[ خمینی را تکرار می کنند که زنان نماینده و تشکیل دهنده نیمی از جامعه و مسئول تعلیم و تربیت نیم دیگر آن هستند.»
2- چهارشنبه هفته پیش با حضور صدها تن از اندیشمندان، نخبگان و پژوهشگران دانشگاهی و حوزوی سومین نشست اندیشه های راهبردی جمهوری اسلامی با موضوع «زن و خانواده» در محضر رهبر معظم انقلاب اسلامی برگزار شد.
«آقا» در این نشست 4 ساعته و پس از آنکه 10 نفر از صاحبنظران نقطه نظرات خود را در قالب مقالات علمی ارائه کردند با تاکید بر نقش ممتاز و بی بدیل زنان در نظام اسلامی خاطرنشان کردند: «اولین کسی که نقش و جایگاه ممتاز بانوان را درک کرد و زمینه ساز نقش آفرینی برجسته زنان در عرصه های مختلف شد امام بزرگوار بود، همچنان که آن امام اولین کسی بود که جایگاه مردم و تأثیر حضور آنان را درک کرد.»
از سوی دیگر؛ رهبر انقلاب، تمرکز دشمنان بر مقوله «زن» به عنوان یکی از مبانی هجوم سیاسی- تبلیغاتی به نظام اسلامی را مورد تصریح قرار داده و به نکته بسیار دقیق، هوشمندانه و ظریفی انگشت تأکید گذاشتند: «فرار زیرکانه غرب از ورود به مقوله خانواده» و در توضیح این نکته افزودند: «غربی ها، بحث زن را با شدت مطرح می کنند اما اسمی از خانواده نمی آورند چرا که بحث خانواده از نقاط ضعف بارز آنهاست.» «آقا»؛ همچنین در بیانات حکیمانه شان تأکید می کنند: «باید با روشنگری در افکار عمومی مردم جهان، اجازه ندهیم اهداف سیاستگذاران و برنامه ریزان غربی در حمله به مبانی اسلام در قبال زن محقق شود» و با اشاره به کارهای فراوان بر زمین مانده در موضوع «زن و خانواده» خواستار «نظریه پردازی» و «گفتمان سازی» به عنوان یک نیاز حقیقی در این زمینه می شوند که درباره این سخنان راهبردی نکاتی قابل اعتناست: اولاً؛ بیانات رهبر انقلاب یک «نقشه راه» در موضوع «زن و خانواده» برای فعالان فرهنگی و اندیشمندان و اساتید و مسئولان مرتبط در حوزه های فرهنگی و اجتماعی ترسیم کرد و از همین رهگذر هیچ بهانه و توجیهی در انفعال و کم کاری مسئولان و پژوهشگران پذیرفتنی نیست.
ثانیاً؛ وظیفه و مسئولیت بزرگ مسئولان و پژوهشگران و اندیشمندان در خصوص «نظریه پردازی» و «گفتمان سازی» در حوزه مقوله «زن و خانواده» دو چندان شده است و آن بخاطر شرایط حساس و سرنوشت ساز پیچ تاریخی دنیاست که از یکسو در خاورمیانه و شمال آفریقا «بیداری اسلامی» نضج گرفته و با شتاب و با قدرت در حال پیشروی است و از سوی دیگر؛ این بیداری به نوعی دیگر در پهنه اروپا و آمریکا نیز نفوذ کرده و در قامت جنبش فراگیر «تسخیر وال استریت» رخ نموده است.
ثالثاً؛ مطلب ارزنده و گرانسنگی که از بیانات رهبر معظم انقلاب به وضوح قابل برداشت است تفکیک میان «افکار عمومی جهان» و «برنامه ریزان و طراحان معاند غربی» در حمله به مبانی اسلام در موضوع زن و حقوق زنان است.
جمهوری اسلامی باید نسبت به شبهات و ادعاهای بی پایه و اساس دولت هایی که خصمانه و مغرضانه در موضوع حقوق زنان- عمدتاً ذیل بحث حقوق بشر- به ایران حمله می کنند و با شانتاژ و تحریف رسانه ای به آن دامن می زنند در یک «مکانیسم طراحی شده» و «تدابیر ویژه» پاسخگو باشد و صدای بحق خود را بصورت رسا و بدون پارازیت بدخواهان و دشمنان به گوش افکارعمومی دنیا برساند. قطعاً و بدون تردید عملی شدن این مهم نیازمند یک طرح بین المللی است که باید هر چه زودتر فراتر از تلاش هایی که تاکنون صورت گرفته در دستور کار نهادهای مرتبط قرار بگیرد.
همچنین این نکته را همین جا باید اضافه کرد که امروزه بسیاری از ملت های مسلمان همچون تونس، لیبی، مصر و... در پی تحولات منطقه در بستر بیداری اسلامی، خواهان تدوین قانون اساسی خود بر مبنای احکام و شریعت اسلامی هستند و اینجاست که ایران اسلامی باید الگوی مترقی اسلام در حوزه زن و خانواده را نیز به این ملت های تشنه آموزه های اسلامی ارائه دهد.
رابعاً؛ نباید به اقدامات پدافندی و پاسخ به هجمه ها و هجوم های سیاسی و تبلیغاتی دشمنان در موضوع حقوق زنان که در جای خود بسیار ارزشمند و ضروری است بسنده کرد و می طلبد که با توجه به شرایط کنونی دنیا و روشنگری برای افکار عمومی جهان، پاره ای اقدامات آفندی نیز عملیاتی شود.
این نکته دقیق و عمیق رهبر انقلاب که غربی ها علی رغم طرح موضوع «زن» از مقوله «خانواده» زیرکانه فرار می کنند باید به عنوان پاشنه آشیل غرب برجسته شود.
امروز مراکز تحقیقاتی و مطالعاتی در غرب اعتراف می کنند جوامع غربی و بخصوص جامعه آمریکا دچار یک فروپاشی اخلاقی هستند که پیامدهای آشکار آن مصرف موادمخدر، سقط جنین، همجنس بازی، ابتلا به انواع بیماری های مقاربتی، افزایش روز افزون تجاوزات جنسی، افزایش استفاده از داروهای ضدافسردگی، روی آوردن به تجارت تصاویر مستهجن و قاچاق کودکان و... است.
با این وضعیت، عجیب نیست آنهایی که «زن» را به ابزاری برای شهوت رانی «مرد» تبدیل کرده اند و نگاه شان به «زن» در حد یک کالا و یا مانکن است جمهوری اسلامی ایران را به نقض حقوق زنان متهم می کنند و بر ضد او پرونده به اصطلاح حقوق بشر می گشایند؟!
حسام الدین برومند
جدای از درست یا نادرست بودن موضوعاتی که این فیلم به آن پرداخته است و همچنین جدای از جدایی و طلاق بخاطر خروج از ایران که تدائی کننده نامناسب بودن شرایط زندگی در ایران است . کشمکشهای عصبی و درونی شخصیت های فیلم و دروغ و تهمت و همه و همه باعث می شوند که این فیلم باب دل غرب باشد . و مدام جایزه گرفته و در جشنواره ها شرکت داده شود .
آیا اگر فرهادی در فیلمی دیگر بجای بیان مشکلات و ناهنجاریهای موجود که قاعدتا در همه کشورها صد چندان است به بیان صفات مثبت ایرانی مانند مثل مهمان دوستی صله رحم و غیره می پرداخت باز هم فیلمش برنده جایزه خرس طلایی و یا در جشنواره اسکار راه می یافت .
در قسمتی ازگزارش کمیسیون اصل 90 آمده است : بر مبنای مجموعه تحلیل ها و اخبار و اطلاعات نقش بازیگر بزرگ در انتخابات ریاست جمهوری دهم متعلق به «هاشمی رفسنجانی» است. در جریان انتخابات ریاست جمهوری دهم هاشمی از ماه ها پیش به میدان آمد و این سخنان را در همایش جنجالی «30 سال قانون گذاری» حدود شش ماه قبل از انتخابات 22 خرداد 88 مطرح نمود: «اگر مردم احساس کنند رأیشان در سرنوشتشان بی اثر است و متولیانی پیدا شوند که رای آنها را هر جوری که می خواهند، بخوانند، آنگاه دلسرد می شوند.»
تشکیک در سلامت انتخابات، موضع هاشمی رفسنجانی بود که دو ماه قبل از انتخابات از تریبون نمازجمعه این گونه اعلام کرد: «در این دو ماه تا انتخابات باید به طور جدی تلاش شود تا سلامت انتخابات برای مردم مشخص شود. ضرورت دارد که علائم روشنی برای سلامت انتخابات نشان داده شود.»
کسانی که هاشمی اسرار بر آزادی آنهامی نمود .
بر همین اساس یک آمار کاملاً مستند موجود نشان می دهد دستگاه های اطلاعاتی و قضایی در چند ماه اوج فتنه 32 عضو مؤثر نفاق، 12عضو فعال نهضت آزادی، 15 عضو برجسته بهائیت، 7 چپ مسلح مارکسیست، 9 جاسوس بسیار فعال، 3 عضو گروهک تندر، 2 سلطنت طلب، 3 تروریست مرتبط با رادیو فردا و یک ملی مذهبی را دستگیر کرده اند که همه آنها تأکید دارند به دلیل مناسب دیدن شرایط در اثر اقدامات موسوی، کروبی، هاشمی و خاتمی دست به ارتکاب جنایت علیه ملت ایران زده اند.
ناگفته های فتنه 88 در گزارش مستند کمیسیون اصل 90
گزارش کمیسیون اصل 90 مجلس درباره فتنه 88 در آستانه 9 دی در صحن علنی مجلس قرائت شد.
روز گذشته در صحن علنی بهارستان، حسین فدایی چکیده گزارش حوادث پس از انتخابات را قرائت کرد.
در بخشی از این گزارش آمده است: مجموعه اسناد و مطالعات موجود نشان می دهد به طور کلی راهبرد غرب در قبال ایران اسلامی مبتنی بر این پیش فرض است که در نهایت هر نوع پروژه براندازانه علیه ایران باید راهی به داخل ایران بیابد و هدف از مجموعه فشارهای بین المللی بر ایران نیز در نهایت چیزی جز اثرگذاری بر داخل ایران و فعال کردن مجموعه نیروهای غرب گرا- که همواره نسبت به اکثریت مطلق مردم، اقلیتی بسیار کوچک محسوب می شده اند- نبوده است.
این گزارش با اشاره به سفرهای خارجی متعدد اصلاح طلبان اضافه می کند: پیش برد پروژه شبکه سازی با همراهی گروه هایی چون حزب مشارکت و سازمان مجاهدین از سال 88 به این سو که اصلی ترین مکانیسم اجرایی آن برگزاری دوره های متعدد براندازی نرم در خارج از ایران برای گروه های برگزیده داخلی و مسافرت بیش از چند صد نفر از چهره های شناخته شده جریان دوم خرداد به خارج از ایران به منظور شرکت در این دوره ها در فاصله سال های 88-84 بود، یکی از مهم ترین راهبردهای غرب برای زمینه سازی فتنه بوده است.
گزارش مجلس با استنادات فراوان اثبات می کند: در حالی که سرویس های اطلاعاتی غربی هیچ برآورد روشنی از عواقب طراحی های خود نداشتند به دلیل اصرار برخی عناصر فعال داخلی و لابی عناصر خارج نشین فعال در مؤسسات بین المللی، پروژه کودتای مخملی در دستور کار دشمنان انقلاب اسلامی قرار گرفت. هدف بنیادی این پروژه، براندازی دولت و متعاقب آن، زمین زدن رهبری نظام جمهوری اسلامی بود و در اثر تلاش هایی که انجام شد، برای نخستین بار سنگین ترین طراحی ممکن برای تحقق این هدف در دستور کار همه نیروهای داخلی و خارجی قرار گرفت که توانسته بودند روی شعار محوری «نه، به گفتمان انقلاب» توافق کنند. منابع و اسناد، نشان دهنده آن است که جریان برانداز داخلی در یک هماهنگی استراتژیک با غرب و به ویژه آمریکا، در تحقق هدف براندازی نظام جمهوری اسلامی می اندیشیده است.
یکی از نزدیک ترین افراد به سران فتنه 88 در اعترافات خود می گوید: «جریان اصلی طراحی کننده فتنه در داخل، آماده بود برای زمین زدن دولت هر مقدار منابع مالی که لازم است فراهم بیاورد و با هر کسی حتی ضد انقلاب یا هر گروه دیگری ائتلاف و همکاری کند.»
بر همین اساس یک آمار کاملاً مستند موجود نشان می دهد دستگاه های اطلاعاتی و قضایی در چند ماه اوج فتنه 32 عضو مؤثر نفاق، 12عضو فعال نهضت آزادی، 15 عضو برجسته بهائیت، 7 چپ مسلح مارکسیست، 9 جاسوس بسیار فعال، 3 عضو گروهک تندر، 2 سلطنت طلب، 3 تروریست مرتبط با رادیو فردا و یک ملی مذهبی را دستگیر کرده اند که همه آنها تأکید دارند به دلیل مناسب دیدن شرایط در اثر اقدامات موسوی، کروبی، هاشمی و خاتمی دست به ارتکاب جنایت علیه ملت ایران زده اند.
فدایی همچنین به سلسله جلسات اتاق فکر فتنه هم اشاره کرد و افزود: صحنه گردانان نظام سلطه، جبهه گسترده ای را شکل دادند که از هیچ اقدامی برای وارد آوردن یک ضربه کاری به رهبری نظام فروگذار نمی کرد. برای ایجاد هماهنگی در میان این طیف وسیع، جلسات و حلقه های متعددی شکل گرفت که نقش اتاق فکر فتنه را ایفا می کردند. از جمله قدیمی ترین این جلسات، «جلسه صبحانه» است که از سال 1386 به صورت هفتگی با حضور طیف کثیری از اصلاح طلبان و با هدف اقناع خاتمی جهت پذیرفتن کاندیداتوری و زمینه سازی برای حضور در انتخابات تشکیل می شد.
سلسله جلسات بنیاد باران نیز با حضور خاتمی و 100 نفر از وزرا و معاونین دولت سازندگی و دوره اصلاحات تشکیل می شد و در آن موضوعاتی مانند سیاست های کلان و پشتیبانی های تدارکاتی از قبیل راه های جذب سرمایه از داخل و خارج برای ستادهای تبلیغاتی، مورد بحث قرار می گرفت. علاوه بر این می توان از سلسله جلسات دفتر مهدی هاشمی نیز که با هدف حضور و مهیا کردن شرایط پیروزی اصلاح طلبان در انتخابات تشکیل می شد، یاد کرد که به تعبیر خودش توانسته بود از طریق این جلسات، یک اتاق جنگ کامل به وجود بیاورد.
این گزارش اضافه کرد: گروه مشاوران موسوی نیز جلسات منظمی را برای سازمان دهی تیم خود برگزار می کردند. این گروه که شامل بهزادیان نژاد، محمدرضا حسینی بهشتی، علیرضا حسینی بهشتی، عرب مازار، باقریان، حاضری، مؤمنی، امیرارجمند، عابدی جعفری، علیرضا بهشتی شیرازی و فروزنده پور بود. مشاوران موسوی با حمایت و نظارت خود وی مؤسسات و گروه های مختلفی را راه اندازی کرده بودند که عبارتند از:
- توسعه دانش و پژوهش ایران
- تحقیقات و توسعه علوم انسانی
- مطالعات فرهنگ وتمدن ایران زمین
- دین و اقتصاد
- مؤسسه گفتمان جهانی مسلمانان
- جمعیت توحید و تعاون
براساس این گزارش، در پی برگزاری همایشی با عنوان «ایران در قرن 21» توسط مؤسسه «توسعه دانش و پژوهش ایران» و بازتاب های منفی این همایش در محافل سیاسی، موسوی (در یک جلسه خصوصی) از بهزادیان نژاد درخواست کرد تا جمعی از هم فکرانش را سازمان دهی کند تا درباره مسائل کشور به بحث و تبادل نظر بپردازند. بهزادیان نژاد، جمع 14 نفره ای را سازمان دهی و جلسات مستمری را در این مؤسسه پایه گذاری می کند که به «جلسات پنج شنبه ها» معروف شد.
این گزارش تأکید می کند: نکته بسیار مهم این است که سنگ بنای پروژه کودتای مخملی دقیقاً در همین جلسات گذاشته شد. یکی از اعضای حاضر در این جلسه در یکی از اولین جلسات، به لزوم بازپس گیری مواضع از دست رفته اصلاح طلبان از جمله «بسیج، مردم، مساجد و دانشجویان» اشاره کرده و برای این منظور، سامان دهی جنبشی جدید را پیشنهاد می کند. در جلسات بعدی، بر مبنای این پیشنهاد اعضا به تحلیل انقلاب های رنگین پرداخته و سقوط نظام جمهوری اسلامی را از طریق انقلابی همانند انقلاب سال 57، ناممکن دانسته و در نهایت، انقلاب نرم را نقطه آسیب نظام معرفی می کنند. بنابر مستندات موجود در این زمینه که تیم میرحسین موسوی از مدت ها قبل روی موضوع کودتای رنگی و مخملی در ایران فکر و برای عملیاتی کردن آن برنامه ریزی کرده بودند.
گزارش کمیسیون اصل 90 تصریح می کند: مصطفی تاج زاده در نمایشگاه مطبوعات 1387 طی اظهاراتی علنی می گوید: «چنان چه فاصله آرای کاندیداها زیاد باشد، قطعاً تقلب رخ داده است». در همین راستا ابطحی نیز در اعترافات خود گفته است: «اصلاح طلبان برای باخت احتمالی برنامه ریزی کرده بودند که از ماه ها قبل مسأله تقلب را مطرح کنند، کمیته صیانت از آرا تشکیل دهند که اگر رأی نیاوردند از آن استفاده کنند تا حداقل انتخابات را به مرحله دوم بکشانند». جالب تر از همه اظهارنظر مربوط به مهدی هاشمی است که در 20 خرداد 1388 است که به زنگنه می گوید: «همه چیز را برای صیانت از آرا آماده کرده و یک اتاق جنگ درست کرده ام». مقصود مهدی هاشمی در این جا پروژه ای است که می توان آن را پروژه ارتباط پیامکی خواند. چند روز پیش از انتخابات، پروژه ای مبنی بر ارتباط پیامکی لحظه به لحظه با نمایندگان موسوی حاضر در پای صندوق های رأی، که توسط مهدی هاشمی طراحی و نرم افزاری هم برای آن نوشته شده بود، کشف شد. این پروژه جهت رصد مستمر و دائمی حوزه های اخذ رأی و ابطال آرای صندوق هایی که رأی موسوی در آن پایین بود، پیش بینی شده بود که در شب 21 خرداد مورد ضربه اطلاعاتی قرار گرفت و خنثی شد.
تأکید این گزارش بر اقدامات مهدی هاشمی قابل تأمل است، بنابراین گزارش، یافته های اطلاعاتی مفصلی وجود دارد که نشان می دهد مجموعه نظرسنجی های ارائه شده به موسوی از جانب مهدی هاشمی جعلی و با هدف آماده کردن ذهن وی برای طرح بحث تقلب بوده است. همچنین یک کد اطلاعاتی دیگر وجود دارد که نشان می دهد یکی از استراتژیست های برجسته جریان دوم خرداد یک هفته قبل از انتخابات می گوید: «ما آنقدر رأی نداریم که انتخابات را ببریم اما آنقدر رأی داریم که کشور را به هم بریزیم». علاوه بر این، افرادی مانند محمد خاتمی و موسوی خویینی ها قبل از انتخابات به صراحت گفته بودند که عقیده ندارند نه موسوی و نه هیچ کس دیگر قادر به پیروزی بر احمدی نژاد باشد و تأکید کرده بودند که دولت وی تکرار خواهد شد. بنابراین، طرح موضوع تقلب از جانب سران جریان اصلاحات یک دروغ گویی عمدی با هدف پیش برد پروژه کودتای مخملی بوده است نه شبهه ای که آنها مایل به رفع آن باشند.
مجلس در گزارش خود به موضوع رابطه سران فتنه با خارج از کشور هم پرداخته و اشاره می کند: مستندات قطعی اطلاعاتی موجود نشان می دهد موسوی، کروبی و خاتمی در جلساتی که در تابستان 1389 برگزار شده رسماً افرادی را به نمایندگی از خود در خارج از ایران معرفی نموده اند و این افراد اکنون در چارچوب تشکلی به نام شورای هماهنگی راه سبز امید در ارتباط مستمر و دائم با سرویس های اطلاعاتی بیگانه هستند.
عناوین برخی از مهم ترین طراحی های انجام گرفته که جلسات اتاق فکر فتنه هم براساس گزارش عبارتند از:
1- تدوین مانیفست براندازی در حزب مشارکت
2- زیر سوال بردن پیشاپیش سلامت انتخابات با مطرح کردن احتمال وقوع تقلب
3- حذف احمدی نژاد به هر قیمت
4- سیاه نمایی و تخریب کلیت نظام و ارائه فضای یأس آلود توسط کاندیداهای معترض
5- برنامه ریزی منسجم جهت ایجاد جنبش های اجتماعی فراگیر و خیابانی کردن آنها
بنابر تصریح این گزارش، براساس شواهد و اعتراف مستدل متهمین، کودتای انتخاباتی در ایران کاملا از پیش طراحی شده و طبق جدول زمانبندی و مراحل کودتای مخملی پیش رفته بود به گونه ای که بیش از 100 مورد از 198 مورد دستور العمل های «جین شارپ» برای کودتای مخملی اجرا شده بود. با بررسی پازل کلی جریان فتنه مشخص می گردد یکسری افراد در این سناریو نقش فعال تری را ایفا می کردند.
گزارش کمیسیون اصل 90 ادامه داد: بر مبنای مجموعه تحلیل ها و اخبار و اطلاعات نقش بازیگر بزرگ در انتخابات ریاست جمهوری دهم متعلق به «هاشمی رفسنجانی» است. در جریان انتخابات ریاست جمهوری دهم هاشمی از ماه ها پیش به میدان آمد و این سخنان را در همایش جنجالی «30 سال قانون گذاری» حدود شش ماه قبل از انتخابات 22 خرداد 88 مطرح نمود: «اگر مردم احساس کنند رأیشان در سرنوشتشان بی اثر است و متولیانی پیدا شوند که رای آنها را هر جوری که می خواهند، بخوانند، آنگاه دلسرد می شوند.»
تشکیک در سلامت انتخابات، موضع هاشمی رفسنجانی بود که دو ماه قبل از انتخابات از تریبون نمازجمعه این گونه اعلام کرد: «در این دو ماه تا انتخابات باید به طور جدی تلاش شود تا سلامت انتخابات برای مردم مشخص شود. ضرورت دارد که علائم روشنی برای سلامت انتخابات نشان داده شود.»
همچنین هاشمی رفسنجانی در حوادث پس از انتخابات 88 نقش اساسی را ایفا نمود و با پیش بینی آنکه آتش زیرخاکستر بروز خواهد کرد و خیابان ها اشغال خواهد شد، به نوعی فتنه را وارد فاز عملیاتی کرد.
لازم به ذکر است، نامه سرگشاده وی با لحن و ادبیات نگارش نامناسب خطاب به رهبر معظم انقلاب مهم ترین واکنش به افشای بازیگردانی هاشمی در جبهه دوم خرداد بود هاشمی در این نامه با اشاره به احتمال شکل گیری آشوب، کدهایی از حرکت های خیابانی ارائه می کند.
در رابطه با موسوی هم از این گزارش آمده است: «میرحسین موسوی» نیز از عواملی بود که بیشترین نقش را در اجرای فتنه داشت، در آستانه انتخابات طی مصاحبه ای با مجله تایم با اشاره به اینکه هدف فراتر از پیروزی در انتخابات است موضع خود مبنی بر عناد با نظام را نشان داد و اعلام کرد: «... تجمعات خیابانی چشمگیر هفته های گذشته احتمالا ماهیت ساختار قدرت را به نحوی بنیادین دگرگون خواهد ساخت... در واقع دگرگونی و تغییر در ساختار قدرت با فشار بر رهبری در جهت پذیرش بیشتر افکار عمومی رخ خواهد داد...» وی هم چنین ادامه می دهد: «تغییرات مدت هاست که آغاز شده است. تنها گوشه ای از این تغییرات به پیروزی در انتخابات مربوط می شود و بخش های دیگر تغییر ادامه خواهند یافت و هیچ عقب گردی در کار نخواهد بود» موسوی در راستای برنامه های از پیش طراحی شده به آبیاری بذر تردید کاشته شده در دل مردم توسط هاشمی پرداخت و با هدف القای جعل و تقلب در انتخابات و تشویش اذهان عمومی طبق یک الگوی انقلاب رنگی، خود را پیروز انتخابات معرفی کرد و هر نتیجه ای غیر از آن را نشان دهنده تقلب مطرح کرد و از هیچ تلاشی جهت آماده سازی اذهان برای درگیری و آشوب فرو گذار نکرد.
«موسوی خوئینی ها» نیز در تصریح هدف از این برنامه بیان کرده است: « ما نباید فیتیله بحث تقلب در انتخابات را پایین بکشیم چون موقع جر زدن لازم می شود.» در این راستا می توان به تشکیل کمیته صیانت از آرا توسط «مهدی هاشمی» با هدف اعتمادزدایی از نهادهای رسمی ناظر بر انتخابات و مصاحبه تلویزیونی نزدیکان هاشمی یک روز قبل از انتخابات و غیره اشاره نمود.
بنابراین گزارش «محمد خاتمی» را هم می توان به عنوان یکی از بازیگران اصلی، دانست. با وجود آنکه موضع وی پیش از انتخابات مبنی بر این بود که «در ایران تقلب ممکن نیست» با اقدامی زیرکانه در راستای تحقق پروژه القای تقلب روز جمعه 22 خرداد هنگام انداختن رأی خود به صندوق، یعنی در حالی که هنوز چند ساعت بیش تر از آغاز رأی گیری نمی گذشت ذهن ها را برای پذیرش ادعای تقلب آماده کرد: « همه شواهد امر حاکی است موسوی انتخابات را برده است اما من پیش گو نیستم.» مهدی کروبی نیز یکی دیگر از بازیگران اصلی فتنه 88 بود گرچه نمی توان او را از طراحان اصلی فتنه نام برد ولی وی نقش مهمی در اجرای این سناریو جهت براندازی نرم ایفا نمود.
ارتباط گیری وسیع با طرف خارجی برای طراحی اقدامات خصمانه علیه نظام از جمله پیشنهاد فهرست تحریم ها به آمریکا برای گنجاندن در قطعنامه های سازمان ملل یکی از مواردی است که در این گزارش به آن اشاره شده است.
گزارش کمیسیون اصل 90 همچنین اضافه کرد: اسناد درون گروهی حزب مشارکت واقعیت های تلخی را روشن می سازد در جلسه کمیسیون تدوین استراتژی حزب که در تاریخ 19 تیرماه 1378 تشکیل گردید پس از بیان مدل های مختلف برای در دست گرفتن قدرت آقای حجاریان با اشاره به مدل «جین شارپ» برای کودتای مخملی با تاکید بر فشار از پایین و استفاده توده ای، آن را این گونه تبیین می کند:
«این راه که یعنی جلوی «پارک ملت» و این طور جاها شلوغ راه بیفتد و کم کم از این گوشه و آن گوشه شروع بشود و یک کارگر بشود رهبر برود با رژیم چانه بزند». آقای تاج زاده ضمن برشماری مدل های در دست گرفتن قدرت در کشور می گوید: «راه چهارم هم سلاح آمریکاست و انقلاب مخملی که من موافق راه چهارم هستم، تئوری جین شارپ و براندازی نرم خارجی و اینها هم در همین راه چهارم است» محمدرضا خاتمی می گوید: «در عین اینکه پشتوانه داخلی را حساب می کنیم پشتوانه خارجی را هم حساب کنیم.» تاج زاده می گوید: «این همان مدل چهارم است، مدلی که در برخی از کشورها به صورت مخملی اتفاق افتاد و دو تا کار می کنند یعنی اینکه شما در جامعه چطوری NGO بزنید و دوم اینکه آمریکا چه کمک هایی برای گسترش روند دموکراسی خواهد کرد.»
در حالی که بعلت نامه بدون سلام و والسلام که کاتالیزور (تسریع کننده ) فتنه 88 بود و زدن استارت اولیه فتنه توسط صحبتهای همسرهاشمی یک روز قبل از انتخابات در مورد اینکه اگر موسوی برنده نشود پس تقلب شده و محرکه گیریهای دخترش فائزه هاشمی و همچنین عدم موضع گیری های شفاف در محکومیت فتنه گران و اسرار بر آزادی فتنه گران بدون قصاص و نگفتن حتی یک کلمه در حمایت از رهبر و نظام در مقابل چشمان حیرت زده علما و ملت، همه حکایت بر این داشت که گرداننده و مهره اصلی فتنه هاشمی رفسنجانی احتمالا شخصیتی با نفوذ تر از موسوی و کروبی و خاتمیست و در حالی که بعد از اتتخابات 88 محبوبیت او و خانواداش به دلایل ذکر شده به کمترین میزان ممکن در سه دهه انقلاب رسیده بود اما او با هنرمندی و تجارب چندین دهه خود توانست با تخریب رقبای خود در دولت بار دیگر ورق را به نفع خود برگرداند و با محبوبیت نسبی و سلطه و نفوذ خود ریاست هیات امنای دانشگاه آزاد را تصاحب کند زیرا او می داند که پول قدرت می آورد و قدرت حاکمیت ، قدرتی که سرمایه دانشگاه آزاد برای هاشمی و دار و دسته اش ایجاد می کند کافی است که فتنه ای عظیم ایجاد تا نظامی را به ورطه هلاکت بکشاند .
و مهدی هاشمی تجربه کافی در استفاده از این سرمایه نامحدود را در راه تبلیغات برای کاندیدای مورد تائید خود در سال 88 دارد به گفته شاهدان مهدی هاشمی اعتقادی در عدم استفاده از سرمایه دانشگاه آزاد در استفاده های انتخاباتی نداشت استفاده از سرمایه نظام در جهت مقابله با نظام بهترین گزینه دشمن نیز می باشد . براستی منظور حضرت آقا در مورد خواصی که در فتنه 88 نمره منفی و حتی مردودیگرفتند ، چه کسانی می باشند . آیا هاشمی جزء ساکتین و حامیان فتنه گران نبود آیا او نبود که خواهان آزادی بی قید و شرط و بدون محاکمه فتنه گران را در نماز جمعه بعد از فتنه مطرح نمود. اصلا بعد از صحبتهای آقا در اولین نماز جمعه بعد از انتخابات که ختم کلام و حجت برای خواص و امت بود چه نیازی به صحبتهای مبهم و دو پهلوی ایشان برای حمایت طرفین موافق و مخالف تقلب در انتخابات بود
آیا هاشمی و خانواده اش مخصوصا مهدی هاشمی در مقام متهم ند یا مدعی ؟ آیا مهدی هاشمی نباید پاسخ گوی سازماندهی و تهیه هزینه های فتنه در دادگاه می شد ؟ آیا هزینه سازماندهی دختران چشم فیروزه ای و ستادهای انتخاباتی موسوی در شهرستانها از پول دانشگاه آزاد از طرف مهدی هاشمی نبود ؟ و اگر نبود چرا در دادگاه حاضر نمی شود تا بی گناهیش برای ملت ثابت شود . در شرایطی که انواع و اقسام اتهامات متوجه شخص هاشمی و خانواده اش بود ایشان توانست ذهن افکار عمومی را از خانواده خود به سمت جریانی ساختگی بنام جریان انحرافی منحرف نماید آیا در دولت اشرفگری ایشان همه بی گناه و بدون اشتباه بودند ؟ در دولت اصلاحات که مهاجرانی می خواست کلمه اسلام را از نام وزارت ارشاد حذف نماید چطور ؟ سعی در انحراف افکار عمومی از راه جریان سازی و دامن زدن به مسائل فرعی برای غافل کردن افکار عمومی از مسئله اصلی باعث شد که ایشان و حامیانش ضعفهای کوچک دولت کار و اشتباحات مشائی را چنان زیر زره بین برده و بزرگ نمایند به طوری که تمام مشکلات مردم را از ناحیه جریان انحرافی وانمود نمایند چه بسا که حامیان ایشان مشکلی با مشائی نداشته باشند و تنها برای تخریب دولت در این برحه با اصلاح طلبان و اصولگرایان منتقد به تفاهم رسیده باشند. برای صحت و روشن شدن این واقعیت کافیست کلمه جریان انحرافی را در اینترنت جستجو نمایید . با شگفتی خواهید دید که بیشترین نتیجه پیدا شده در طول انقلاب (بجز ندا آقا سلطان ) اصطلاح ساختگی جریان انحرافی می باشد . در صورتی که آزادی که از دوره بعد از ریاست جمهوری ایشان در نقد مسئولین کشور ایجاد شد اگر در زمان ایشان می بود شاید دولت ایشان دوامی نمی آورد . آیا از خصوصیات انسان با تقوا تخریب و ایجاد تردید در دل اکثریت جامعه ( جنگ نرم ) است یا از خصوصیات کسانی که دین لقلقه زبانش می باشد و از کمترین تقوای برخوردار نیستند .آیا ملت متدین و متعهد به نظام که بخاطر حمایت از نظام و جلوگیری از سوء استفاد دشمنان قسم خورده انقلاب بدترین شرایط دوران سخت تبعیض ، تورم ، بیکاری ، فاصله طبقاتی را در دوران سازندگی تحمل نمودند. در حالی که شماری منتسب به ایشان و خانوادشان در ناز و نعمت بسوی تجمل گرایی و دوری از آرمانهای امام راحل از رانتهای بیشمار دوران سازندگی برای لیبرال لیزه کردن کشور استفاده نموده ان فراموش نموده اند. آیا این نئو لیبرالها که در طول سه دهه انقلاب به حدی از سرمایه رسیده اند که در مقابل نظام صف آرایی و خواهان حذف ولایت فقیه از بدنه نظام می باشد را فرموش کرده اند . آیا ملت بزرگوار ابران مظلومیت علی وار آقا را در زمان ریاست ایشان و دولت اصلاحات که دختر فرمود فقط در این دوره است که رهبر رهبری می کند را فراموش کرده است ؟ ایشان در مقام متهم نباید پاسخ گو باشد و یا باید گذاشت که از آبی که خود گل آلود کرد، ، ماهی تازه بگیرد و به مقام هیات امنایی دانشگاه آزاد نائل آید . و مهمتر از همه آیا ایشان نباید پاسخ گویی اعتماد امثالهم که برای بیش از دو دهه ایشان را الگوی اسلام و انقلاب میدانستیم تا نهال انقلاب به میوه و ثمر برسد اما به یکباره شاهد بودیم که این نهال را از ریشه در می آورند تا نهالی به سبک سرمایه داری غرب جایگزین کنند . باشد ؟ ایشان می فرمایند باید اعتماد از دست رفته مردم را برگرداند اما سوال ما اینست که چگونه ؟
با حرف یا عمل اگر با عمل چگونه است که اکثریت ملت مستضعف و زیر خط فقر خواهان محاکمه تاراج کنندگان بیت المال می باشند ولی ایشان کمترین توجهی به خواسته های ملت ندارد . ملت ایران بخوبی یاد دارد کسانی را که بخاطر انقلاب و نظام با دستان خود فرزندان خویش را به پای میز محاکمه کشیده اند. آیا این آقا زاده ایشان خونش رنگینتر است . نفوذ ایشان در لایه های نظام چه اندازه است که همچنان با وجود انبوه اتهامات می تواند پستهای کلیدی را تصاحب کند اگر واقعا ایشان غم خوار نظام است و قصد توطئه ندارد کافیست برای مدتی از تخریب و تهمت فاصله بگیرد . چرا جو کشور مدام ملتهب می شود و مدام یک کلاغ صد کلاغ که فتنه ای توسط مشائی و دار و دسته اش در حال شکل گیری است . در حالی که خطر این با هم از ناحیه ایشان و خانواده اش می باشد که منتظر فرصتی هستند که با ایجاد فتنه شرایط را برای بازگشت مهدی هاشمی فراهم نمایند .
اخیرا سارا بوکر ، هنر پیشه، مدل و مانکن تازه مسلمان آمریکایی، توضیحاتی را درباره خود ارائه داده است.
او در گفتگویی خود را اینگونه معرفی و علت مسلمان شدنش را اینگونه بیان می کند:
من یک زن امریکائی هستم که در مرکز امریکا بدنیا آمده ام. من مانند هر دختر دیگری بزرگ شدم. با علاقه و تعلق خاطر شدید به زرق و برق زندگی در "گران شهرها". در نهایت من به فلوریدا و از آنجا به ساحل جنوبی میامی نقل مکان کردم. یک منطقه پرشور برای آنهائی که در جستجوی "زندگی پر زرق و برق" هستند. طبیعتا، من آنچه که یک دختر معمولی غربی انجام می دهد را انجام می دادم. براساس ارزیابی ارزش خودم بر مبنای میزان جلب توجه دیگران من به ظاهر و جذابیت و گیرائی خودم توجه داشتم. من مرتبا ورزش می کردم و یک مربی شخصی شدم. یک خانه شیک لب دریا خریدم و توانستم یک سبک زندگی "با کلاس" برای خود فراهم کنم.
سالها گذشت تا متوجه شوم که هر چه بیشتر در "جذابیت زنانگی ام" پیشرفت می کنم درجه رضایت شخصی و خوشبختی ام افت می کند. من برده مد بودم. من گروگان ظاهرم بودم.
به شما زنانی که مفاهیم زشت کلیشه ای علیه حجاب فروتنانه اسلامی را می پذیرید، می گویم که: شما نمی دانید که چه چیزی را دارید از دست می دهید.
«پیچ تاریخی» تنها عبارت از سقوط چند رژیم و روی کار آمدن رژیمهای جدید نیست؛ حتی اگر بسیار با هم متفاوت باشند. این منطقه در دهههای 1330 و 1340 نیز سقوط رژیمهای وابسته و روی کار آمدن رژیمهایی متفاوت را تجربه کرده است، ولی رفتو آمد آن رژیمها تغییری در ساختار قدرت بینالمللی و منطقهای ایجاد نکرد. این بار اما و در این «پیچ تاریخی»، دنیا از نظر ماهوی متحول خواهد شد و تعریف جدیدی از همهی آنچه بشر در زندگی روزانه با آن سروکار دارد -اعم از مادی و معنوی- پدید خواهد آمد. این یعنی پایان یک دورهی تمدنی و آغاز یک دورهی تمدنی دیگر.
|
|
آنچه که رهبر معظم انقلاب در روز چهارشنبه بیستم مهرماه و در سفر تاریخی خود به کرمانشاه در خصوص خیزش عظیم «بیداری اسلامی» و نتایج بزرگ آن فرمودند، حساسیت شرایط فعلی جهان و موقعیت استثنائی جهان اسلام در این تحولات را بهخوبی نشان میدهد. در عین حال این سخنان ایشان بیانگر آن است که تحولات کنونی فقط به فضای سیاسی و سقوط و ظهور برخی دولتهای منطقه محدود نمیشود و قطعاً آثار بزرگتری در حوزههای مختلف خواهد داشت؛ آثاری که تا دهها سال و حتی تا قرنها باقی خواهد ماند. تحولات جهانی، ناسازگار با قوارههای آمریکایی
سرایت تحولات آسیای جنوب غربی و شمال آفریقا به اروپا و آمریکا و بسط و توسعهی آن، از غیر عادی بودن این تحولات خبر میدهد. این تحولات در نوع خود بسیار عجیب است، زیرا معمولاً تاکنون تصور میشد که تحولات از قدرتهای جهانی شروع و مدیریت میشود و آثار آن در کشورهای پیرامونی ظهور میکند، حال آنکه به نظر میرسد این روند برعکس شده است. سرایت روشها و هدفگذاریهای انقلابهای مصر و یمن و ... به آمریکا و اروپا بار دیگر این نکته را تأکید کرده که آنچه در منطقهی عربی در حال وقوع است، به هیچ وجه در چهارچوب اصول و قواعد و هدفگذاریهای غرب نیست.
اگر بتوان تصور کرد که آنچه در مصر اتفاق افتاده، مقدمهای بر «نظامسازی مبتنی بر ارزشهای غرب» بوده است، پس نمیتوان پذیرفت که ادامهی این تحولات در اروپا و آمریکا بخشی از یک سناریوی آمریکایی یا اروپایی است. وقتی بتوان باقاطعیت این دنباله را نفی کرد، طبعاً در مورد درستی گزارهی اول نیز باید تردید بیشتری داشت. به آتش کشیدن پرچم آمریکا در شهرهای مختلف مصر، یمن، لیبی و ... و تصرف سفارتخانهی رژیم صهیونیستی در قاهره و سست شدن پایههای حاکمیت دیگر رژیمهای وابسته به غرب و متحد رژیم صهیونیستی، به هیچوجه نمیتواند با قوارههای آمریکایی یا اروپایی سازگار باشد.
«پیچ تاریخی» تنها عبارت از سقوط چند رژیم و روی کار آمدن رژیمهای جدید نیست؛ حتی اگر بسیار با هم متفاوت باشند. این منطقه در دهههای 1330 و 1340 نیز سقوط رژیمهای وابسته و روی کار آمدن رژیمهایی متفاوت را تجربه کرده است، ولی رفتو آمد آن رژیمها تغییری در ساختار قدرت بینالمللی و منطقهای ایجاد نکرد. این بار اما و در این «پیچ تاریخی»، دنیا از نظر ماهوی متحول خواهد شد و تعریف جدیدی از همهی آنچه بشر در زندگی روزانه با آن سروکار دارد -اعم از مادی و معنوی- پدید خواهد آمد. این یعنی پایان یک دورهی تمدنی و آغاز یک دورهی تمدنی دیگر.
تمدنها، بر خلاف حکومتها و دیگر روندهای سیاسی، به یک یا چند دهه محدود نمیشوند، بلکه قرنها بر افکار و اذهان و اعمال انسانها اثر خواهند گذاشت. همچنین در ابعاد فلسفی، عرفانی، اعتقادی، سیاسی، فرهنگی، امنیتی و اقتصادی روند جدیدی را در دنیا پدید میآورند. در واقع آنچه این روزها در سطوح زیرین جامعه در جریان است، شبیه آن چیزی است که از اواسط قرن 18 هجری در غرب پدید آمد و طی شد. قرن گذشته در کار ساختن جهانی بود که بهکلی با جهان پیش از آن متفاوت بود؛ البته با این تفاوت عمده که نهضت پوزیتیویستی (تحصیلگرایی) در دایرهی نخبگان، معماری و پختوپز شد، اما نهضت امروز جهانی در مردمیترین سطوح جامعه به جریان افتاده ولذا از فراگیری بسیار بیشتری برخوردار است. جنس این اتفاقات، از همان جنس کار انبیاء است. پیامبران نهضت خود را با فقیرترین و زیرینترین لایههای جامعه شروع میکردند؛ نهضتهایی که بهسرعت پیش میرفت و تحولات عمدهای را در پی داشت. پیچ تمدن
این پیچ تاریخی «پیچ تمدن» است. در بحث تمدن، بیش از هر چیز عنصر «فکر» اثرگذار و تعیینکننده است. در واقع اگر تحولی پدید میآید و همهی حوزهها را در بر میگیرد، به این دلیل است که در حوزهی فکر، اتفاق مهمی افتاده است. این فکر است که یک سیاست جدید، اقتصاد جدید، روانشناسی جدید یا جامعهشناسی جدید را پدید میآورد. فکر البته ساحت نخبگی دارد و جنبهی عوامی آن در سایه قرار دارد، اما آنچه که از فکر منظور نظر ما را تشکیل میدهد، جنبهی فلسفی و حرکت از مبادی تصوری به مقاصد تصدیقی (1) نیست. در واقع این فکر بیشتر مترادف با مفهوم «قلب»(2) است. یعنی یک اتفاق در نقش انسانها میافتد و جامعه را دگرگون میکند و البته همراه با آن، حوزهی نخبگی را هم تحت تأثیر قرار میدهد. مگر سرگذشت سلمانها، ابوذرها، عمارها و بلالها غیر از این بوده است؟
در تحولات اخیر جهان، این نقش انسانها است که بیش از هر چیز دیگری تغییر را فریاد میزند. مردم در تونس در نقش خود توانایی آن را یافتند که بنعلی و رژیم او را به زیر بکشند و حصارهای فکری را کنار بزنند.
افکار سنتی تونسیها به آنان اجازهی چنین حرکتی را نمیداد، ولی قلب آنان با نگاه به تجربهی لبنان و فلسطین در جنگهای 33 و 22 روزه به آنان فرمان میداد. الان همین نقشهای رهاشده از قیود، باور کرده است که میتواند از سیطرهی غرب هم خارج شود. این خروج از سیطرهی غرب فقط جنبهی سیاسی ندارد؛ زیرا انصراف از غرب در حوزهی سیاست، زمانی اتفاق میافتد که مبانی فلسفی و تمدنی غرب، نامطلوب تلقی شده باشد.
ساموئل هانتینگتون در اوائل دههی 70 شمسی و در فضای فروپاشی بلوک شرق از وقوع یک جنگ تمدنی خونین میان غرب و اسلام خبر داده بود، اما او نهایتاً با دادن ابعاد صرفاً مادی به این نزاع، نتیجه گرفته بود که غرب در نهایت و به دلیل مزیت نسبی در این جنگ پیروز خواهد شد. همزمان با هانتینگتون، بعضی از دیگر فلاسفهی غربی با اشاره به گسترش حوزهی ارتباطات، از تبدیل دنیا به یک دهکده خبر دادند، به گونهای که در یک زمان کوتاه -کمتر از یک دهه- به اضمحلال حوزهی فرهنگ و آداب و رسوم ملل در «فرهنگ مسلط» میانجامید که البته منظورشان فرهنگ و تمدن غرب بود. غرب، نیازمند شنیدن است
اما به شهادت آنچه این روزها در حال وقوع است، جنگ تمدنها جنبهی سختافزارانه ندارد تا غرب بتواند با استفاده از مزیت نسبی خود در حوزههای اقتصاد، امنیت، حقوق، رسانه، دیپلماسی و ... بر جهان اسلام سیطره یابد. جنگ تمدنها سالها است که آغاز شده، ولی فتحی برای غرب اتفاق نیفتاده است، بلکه رقیب او بارها توانسته است موقعیت خود را در این جنگ تثبیت کند و بهبود دهد.
غرب از سیصد سال پیش «تکگویی» در جهان را آغاز کرده است. این تکگویی اومانیستی البته با تولید بهظاهر ایدئولوژیهای متفاوت -کاپیتالیسم، سوسیالیسم، فاشیسم، نازیسم و ...- توأم بوده است، ولی به هر حال الان غرب حرف جدیدی برای گفتن ندارد و دستاوردهای تمدنی او حتی در درون خانهی خودش با چالش جدی مخاطبانش مواجه است.
با نگاهی به ساحت نظریهپردازی، درمییابیم که حداقل از شصت سال پیش تاکنون و پس از موج پُستپوزیتویستی و پُستمدرنیستی، هیچ نظریهی جدیدی در غرب تولید نشده است. بلوک تمدنی غرب در دهههای اخیر تنها از جیب خود خورده است و این در حالی است که رقیب غرب، تازه سخن گفتن را آغاز کرده و با استفاده از معارفی که در طول چهارده قرن همواره در معرض نقد و چالش و إکمال بوده و منقح شده است، در همهی حوزههایی که یک بشر فعال و رو به آینده به آن نیازمند است، حرفهایی اساسی دارد.
غرب در این فضا نیازمند شنیدن است، ولی برای آن تربیت نشده است. رهبر معظم انقلاب در سفر کرمانشاه و در پاسخ ضمنی به جنجال جدید غرب علیه ایران فرمودند: «غرب مانند ما از روش نرم استفاده کند تا بتواند بر مشکلات خود غلبه نماید و باید اضافه کرد که البته اگر غرب راه ما را انتخاب کند، آن وقت دیگر غرب، غرب نیست.» راه، روشن است
وقتی اسلام در فضای بنبست غرب وارد میدان شود، برای همهی دردهایی که مردم را به والاستریت آمریکا یا خیابانهای ایتالیا، اسپانیا، انگلیس و فرانسه کشانده است، راه حل روشن و قابل پذیرشی دارد؛ اسلام، تعالیم اسلام و روش اسلام به کار نیاز مردم دنیا میآید و اینجاست که نظام جمهوری اسلامی میتواند الگو بودن خودش را برای همهی مردم دنیا اثبات کند.
وقتی تمدن اسلامی بار دیگر در ساحت زندگی بشر ظهور کند، حتماً مبانی آن را دگرگون خواهد ساخت. تمدن غرب در چهارچوب «اومانیسم» معنی پیدا کرد. در اومانیسم به اسم مردم، سرمایهداران محور قدرت را تشکیل دادند و به اسم آزادی، ارزشهای انسانی را منسوخ کردند. حال آنکه تمدن اسلامی اساساً قدرتمحور نیست؛ هرچند که به قدرت هم بهمثابه یک ابزار برای هدف عالیتر توجه میکند.
تمدن اسلامی «عزتمحور» است. هر چیز باید عزیز باشد و راه ستم بر او بسته بماند. عزتمحوری، رشد و تعالی و علو اهداف را در پی دارد. هر انسانی باید به دیگری کمک کند تا عزت بیشتری داشته باشد و این، با رها کردن انسان در تمنیات و نفسانیات، به اسم آزادی، تفاوت اصولی و بنیادی دارد.
اسلام در مدیریت جامعه و ادارهی منابع انسانی و مالی به تودهها توجه میکند و مصالح آنان را هدف سیاستگذاری خود قرار میدهد. این، بهکلی با دموکراسی غربی متفاوت است که در آن، نخبگان به جای تودهها حرف میزنند و از طرف آنها دربارهی منابع انسانی و مالی تصمیم میگیرند.
یادداشتی دربارهی ریشههای بحران در آمریکا برگرفته ازسایت دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبری مد ظله
http://farsi.khamenei.ir/others-dialog?id=17570
نویسنده: سعدالله زارعی
کارشناس و تحلیلگر مسائل سیاسی و بینالمللی